سپهرجونسپهرجون، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 16 روز سن داره

سپهر کوچولو

عیدت مبارک

 امروز عید نیمه شعبانه عزیزم ، دیروز طبق معمول هر سال ساعت٧:٣٠ رفتیم امامزاده سرخاک باباجون (بابای بابایی) ولی چون هوا خیلی خیلی گرم بود زود برگشتیم اومدیم خونه شما هم بعد از اینکه یه کم بازی کردی و یه کمم اذیت  خوابت برد . فدات بشه مامان صبح از خواب بیدار شده بودی و آواز میخوندی واسه خودت ، لباس منم میکشیدی که پاشو دیگه چقدر می خوابی. بعد صبحونه خوردیم و زدیم بیرون از خونه آخه برق رفت و خونه خیلی گرم شده بود. الان ساعت ١ظهره خونه مامان جونیم(مامان خودم) اومدیم برای تبریک عید و واسه ناهارم خودمونو اینجا تلپ کردیم       ...
4 تير 1392

لالايي آرامش بخش

تمام دنیای من وقتي كه شبا گريه مي كني و خوابت نمي بره يه لالايي مخصوص تو ياد گرفتم كه برات مي خونم. هر شب تو خونه يه كنسرت اجرا مي كنيم تا شما خوابتون ببره . بـــــــــــــــــــــــــــــله ما هم خواننده شديم رفت پي كارش.كم مونده آلبوم بدم بيرون. شعرشو واسه يادگاري برات ميذارم (البته با آهنگه) لالالالا گل لاله .................لالالالا گل پونه ................بخواب اي كودك نازم.............كه دنيا بي تو زندونه...............لالالالا لالالالا لالايي.................سيه چشم و بلند بالا لالايي............ اين شعرم از زمان بچگي خودمه كه حفظش كرده بودم تو هم خيلي دوسش داري و وقتي برات ميخونم تا آخرش گوش مي كني. اتل...
28 خرداد 1392

عروسی

الان که دارم این مطلب رو مینویسم تو لالایی. سه شنبه شب عروسی امیرآقا(پسر عموت) بود منو تو قرار بود ساعت ٧ بریم تالار ولی چون تو لالا بودی نرفتیم تا بیدار شی ساعت ٩ که بابایی از سر کار اومد تو هم بیدار شدی لباسات رو تنت کردم و داشتیم از خونه می رفتیم بیرون که متوجه شدم گلاب به روتون خرابکاری کردی. ضد حال از این بدتر دیده بودی   عملیات تمیزکاری که انجام شد دوباره آمادت کردم و بالاخره راهی عروسی شدیم وقتی رسیدیم طولی نکشید که شامو آوردن . خیلیا اولین بار بود که تو رو میدیدن همشون می گفتن تو شبیه بابایی شدی نمیدونم چرا خیلی سر حال نبودی فکر کنم از شلوغی و سرو صدا کلافه شده بودی بعد از شام یه کم با م...
23 خرداد 1392

تفریح

چند هفته پیش رفته بودیم روستای خرو که این عکسو با بابایی و فاطمه کوچولو (دختر خاله نرگس) گرفتی ...
23 خرداد 1392

بهترین هدیه خدا

در جمعه شب 15 دي ماه 1391 (21صفر 1434-4 ژانويه 2013) ساعت 19:40 يه پسر توپولي خدا به ما هديه داد كه اسمشو گذاشتيم  سپهر ...
21 خرداد 1392

5 ماهگي

سلام پسر گلم ، امروز وارد ماه ششم ميشي و من تازه دارم وبلاگ برات درست ميكنم. اميدوارم وقتي بزرگ شدي ازش خوشت بياد عزيز دلم. ...
20 خرداد 1392