14 ماهگی
كلوچه مامان 14 ماهگيت مبارك
اين روزا خونه ما هم مثل همه خونه ها حال و هواي عيد داره الان 2 هفته اس كه خونه تكوني رو شروع كردم ولي هنوز خيلي از كارام مونده وااااااي 12 روز ديگه به عيد مونده و من هنوز كلي كار و خريد دارم !!!
ولي عيب نداره با كمك گل پسرم همه كارا انجام ميشه قربونت برم وقتي ميريم تو اتاقت اگه اسباب بازي ريخته باشه بهت ميگم ماماني بيا اتاقتو مرتب كنيم بعد اسباب بازياتو ميريزم تو سبد تو هم يكي يكي برميداري و همين كارو انجام ميدي فدات بشم كه اينقدر به فكر مامانتي
هر چي بزرگتر ميشي شيرين كاريات بيشتر ميشه و همچنين خرابكاريات ، چند شب پيش خونه عزيزجون با قاشق زدي به ليوان و شكستيش اين اولين باري بود كه چيزي رو ميشكستي.
کلمه های : مامان ، بابا ، دا (دایی) عمه ، اَم (آب ) ، نه ، داددی (دالی) عباسی (منظورت شعر تاب تاب عباسیه) تو تو (که شامل مورچه و هر حشره و پرنده چرنده ای میشه) رو میتونی بگی.
چند وقته ازت عکس نگرفتم امروز میخواستم تو اتاقت ازت عکس بگیرم قرار بود من سرگرمت کنم بابایی هم عکستو بگیره ولی مگه یه جا بند میشدی تا بابا دوربینو آورد دوییدی طرف دوربین و گرفتیش.
وروجک همون دکمه اش که عکس میگیره رو فشار میده
قیافه من دیدنی بود هیچی دیگه آخرش موبایلمو آوردم و ازت عکس گرفتم.
دیگه کار به جایی رسیده بود که داشتی دوربینو برمیداشتی که بگیری جلوی چشات
این عکس رو قبل از اینکه دوربین رو بگیری ازت گرفتیم
دوستت دارم عزییییزم تا ابـــــــــــــــــد