تولد تولد تولدت مبارک
چه لطيف است حس آغازي دوباره،
و چه زيباست رسيدن دوباره به روز زيباي آغاز تنفس...
و چه اندازه عجيب است ، روز ابتداي بودن!
و چه اندازه شيرين است امروز...
روز ميلاد...
روز تو!
روزي که تو آغاز شدي!
تولدت مبارک عزیزم
گل قشنگم؛
هفته پیش خاله جون از تهران اومده بود و قرار بود جمعه برگرده ما هم به خاطر اینکه دوست داشتیم توی تولد تو باشه تصمیم گرفتیم پنج شنبه شب یه جشن بگیریم ولی فقط خانواده خودم بودند.
خیلی شب خوبی بود کلی خوش گذشت به هممون تا آخر شب بچه ها زدند و رقصیدند تو هم که اون وسط دنبال شیطونی کردن بودی و گاهی هم واسه خودت نای نای میکردی قربونت برم.
دایی حمید و مهدی جان (پسر خاله نرگس) گیتار آورده بودند و برات چندتا آهنگ قشنگ زدند دستشون درد نکنه خیلی کار قشنگی بود.
فقط یه ناراحتی داشتم کیک رو که آوردیم خونه زمین تا آسمون با اون چیزی که سفارش داده بودیم فرق میکرد قرار بود مزرعه بره ناقلا رو برامون درست کنند ولی اصلا یه چیز دیگه درآورده بودند خلاصه بگذریم از این حرفا در کل شب عالیی بود.
یه دفترچه هم واست گرفته بودیم که هر کس اومد تولدت یه جمله یادگاری توش بنویسه واست نگهش میدارم تا وقتی که ایشالله خودت بزرگ شدی بخونیش.
روز یک شنبه که روز اصلی تولدت بود خانواده بابایی رو دعوت کردیم اون شب هم خیلی خوب بود دوباره همون کیک رو سفارش دادیم از قیافش که بگذریم مزه اش خیلی خوب بود ،دست همه مهمونا هم درد نکنه بابت کادوهای قشنگی که آوردند کلی از هر دو شب فیلم و عکس گرفتیم و به خوبی و خوشی گذشت.
در آخر هم:
امیدوارم هميشه مثل چراغ راهنمايي باشي ؛
لپت هميشه قرمز
روي دشمنات زرد
دلت هميشه سبز
دوستت دارم تـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا ابــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
وایسین وایسین هنوز تموم نشده واسه دیدن عکسا برین ادامه مطلب
اول تزیینات : دست بابایی درد نکنه واسه زدن این بادکنکا خیلی زحمت کشید.
این سقفه
از راست : سعیدجون ، محمدجون ، فاطمه جون ، وحیدجون ،آرزو جون ، صباجون ، یاسین جون
در حال فوت کردن شمع
از راست پوریاجون ، امیرحسین جون ، نوشین جون
اینم دوتا نقاشی خوشگل از عشقای خاله آرزو و صبا که واسه سپهر جون کشیدند.
دست همه درد نکنه.